از میان همه ی مردهای دنیا فقط کافیست پای تو در میان باشد!!
نمیدانی برای تو خانوم بودن چه کیفی دارد........!!
در زندگى هركس
لحظه اى فرا مى رسد
كه ديوانه اش مى كند .....!!
گاه قلبش مى خواهد به قلبى ديگر
وصل شود ....
وصله وصله ، حتى .....!!
و تمام جودش به كسى تكيه كند
تـــكه تـــكه حتـــى .....!!
و اين شايد .....
همان است كه
عشق خوانده مى شود .....
شايــد .....!!
تو هَر روز خوبتَر می شَوی
وَ مَن هر لحظه عاشقتــــــــر...
این هَمه دوســــــــت داشتنی بودنت
دارَد از وجــــــــودم ســـــــــــَــر می رَود...
خــــــــــــــــــــو بِ مَن!!!
کَمی آرام تَر و کُــــــند تر مهربان بــــــاش...
بگذا به پایــــــت برسمـــ....
تورا به اندازه همه کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران،اندازه ستاره های آسمان دوست می دارم
تورا به اندازه خودت،اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تورا برای دوست داشتن دوست می دارم
آنقدر بر شيشه های بخارگرفته ی شهر
حرف اول نام تو را نوشته ام
ديگر مردم شهر می دانند
نام زيبای تو با کدام حرف شروع میشود
میدانـــــم روزی خواهد رسیـــــد که می ایــــد
و من خالصـانه تمام قلبـم را به او هدیـــه میدهم, تمام آن حرف
هایــیکه شب ها وقت خواب با خودم مرور میکنم را بهش
بگویم قد بلندش با آن قدم های استوارش دلم را به لرزه دراورد
من دیوانه ی ریشش شوم و او موهایم آرزویش شود
و
پایان دهد به این زندگیِ روتینِ من...
"انتــظار"شیرین ترین عذابِ دنیاستــ . :)
بَــــــــــرای تـــــــــــــــــــو....
تقصیرِ من نیست...
به تو که می رسم،،
تـــَــــب میکنم...
به تو که می رسم،،،
هـــَــوَس آغـــــــوشـــــــــَــت می سوزانَدَم...
به تو که می رسم،،،
لَبانم....
ازعَطَشت لَــــــــه لَـــــه می زنند...
به تو که می رسم،،،
نگاهم ،خُـــــــــــمارِ نگاهت می شود..
به تو که می رسم..
تقصیر تو نیست.....!!
نَـــــــفَس هایَــــــــــت،، دیوانه ام میکُنند... .
بَــــــــــرای تـــــــــــــــــــو....
تقصیرِ من نیست...
به تو که می رسم،،
تـــَــــب میکنم...
به تو که می رسم،،،
هـــَــوَس آغـــــــوشـــــــــَــت می سوزانَدَم...
به تو که می رسم،،،
لَبانم....
ازعَطَشت لَــــــــه لَـــــه می زنند...
به تو که می رسم،،،
نگاهم ،خُـــــــــــمارِ نگاهت می شود..
به تو که می رسم..
تقصیر تو نیست.....!!
نَـــــــفَس هایَــــــــــت،، دیوانه ام میکُنند... .
بلند شو دست معشوق خود را بگیر و
با خودت به خیابان ببر
و فراموش کن
زمانی نصف این شهر عاشقت بود
فراموش کن
چشم هایی را که خیره می کردی
لب هایی را که می سوزاندی
و خیابان هایی را که بند می آوردی
به معشوق خود لبخندی بزن
و در سطر بعد
از کنار راوی این شعر
به آرامی عبور کن
طوری که هیچکس نفهمد
زمانی عاشقش بودی!
تورابه جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم..
تورابرای برفی که آب میشود دوست میدارم
تورابرای دوست داشتن دوست میدارم..
برای اشکی که خشک شدوهیچوقت نریخت،
لبخندی که محوشدوهیچگاه نشکفت دوست میدارم..
به خاطرنابودی توهم وخیال دوست میدارم..
تورا بـــــرای دوســـــــت داشتن دوست میدارم..
تورابه خاطر همه ی کسانی که ندیده ام دوست میدارم..
تورابه خاطرهمه ی کسانی که نخواهم دید دوست میدارم
تورابه اندازه ی خودت
به اندازه ی قلب پاکت دوست میدارم
تورابه جای تمامی کسانی که دوست ندارم...
دوست میـــــدارم..
تجـــســم کن...
کنارت باشـــــــــد....
شـب قـــبل از خــواب نگاهش کــــنی...
تا مطمئــن شــوی کـه هـــست....کــه مـی ماند....
صـبح کـه بـیدارشـوی هــم هـــنوز هـســــــــــت....!!
بهــــــشت همین اســــــت دیگر...!!!!
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺎﯼ ﺧـــﻮﺏ
ﻫﻤﯿﺸﻪ
" ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ "
ﻣﺜﻞ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ
" ﺍﻓﺘــــــﺎﺩﻩ "
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺣﺘﯽ "ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ " ﻫﻢ
ﻓﻌﻞ ﻗﺸﻨﮕﯿﺴﺖ
ﻭﻗﺘــــﯽ
ﭘﺎﯼ ﺗـــﻮ ﻭﺳﻂ ﺑﺎﺷﺪ ..